سلنا عشق مامان و بابا

ماه نهم بارداری

1393/5/27 23:07
نویسنده : سبحان
98 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلی سال نو مبارک باشه  امسال عیدی قشنگ من تو هستی. ساعتا 1 ساعت امده جلو .من ترش کردم حالم خوب نبود .هوا بارونیه.مشغول عید دیدنی بودیم جای تو خالی بود .5/1 رفتم ازمایشگاه دکتر رستگاری ازمایش قند و چربی ومسمومیت حملگی  دادم.قند76 چربی360 مسمومیت حاملگی نداشتم.جند شبه که بخاطر چربی کباب ماهی میخورم.شبا مدام تکون میخوردی ووروجک.بابا سه شبانه روز سرکار میموند تا بتونه 6 روز بیاد پیشمون.16/1 رفتم در مانگاه وزن80کیلو فشار 7/10 صدای قلب سلنا جونی رو با بابا شنیدیم.شب ماهیچه ساق پام میگرفت.دختر نانازم واست دو تا چشم زخم خریدم.21/1 عروسی سمیرا دایجان عزت بود.22/12ساعت 8.30 شب عازم شیراز شدیم با مامان وخالجان رخصت.23/1 رفتیم معاونت جهاد دانشگاهی واسه قرارداد بانک خون ازمایش دادم ساعت 3 نوبت دکتر شهره رستم صولت ساختمان پزشکان کوچه 43 زند داشتم تو سونوگرافی گفت وزن نوزاد3100 هست  منم خیلی خوشحال بودم رفتیم بیمارستان کوثر واسه2/2/93 نوبت زایمان گرفتیم.26/12 جواب ازمایش رو گرفتیم قرارداد بانک خون رو بستیم بهمون یه ساک لوازم صورتی ویه ساعت میکی موس آبی دادن.خیلی اشتهام زیاد شده بود شبا علاوه بر شام خونه میرفتیم فست فود چنچنه .اخرین ویزیت دکتر 30/1 بود چون دماغم میگرفت و یه مقدار سرماخورده بودم دکتر واسم شربت دیفن هیدرامین کپسول اریتو مایسین نوشت من فقط دو روز خوردم.خیلی سنگین شدم پیاده روی خیلی برام سخت بود شبا هم نمیتونستم بخوابم تکرر ادرار داشتم 31/1بابا از خرم اباد اومد سر راه از اقلید خالجان الهام سارا فایزه رو آورد.روز مادر بود من اولین ساله که حس مادری داشتم خیلی باحال بود.دخترم دیگه خیلی بیتاب شده بودم و برای دیدن روی ماهت لحظه شماری میکردم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)