سلنا عشق مامان و بابا

مرداد 93

1393/5/31 11:01
نویسنده : سبحان
100 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم اول تیر بردمت مرکز بهداشت وزن5550 دورسر39.5 قد62 .2/5واست یه سگ صورتی بره سفید گربه زرد وکلاه نقابی زنبوری صورتی  خریدم خیلی خوشت میومد اول میخوردیشون بعد نگاهش میکردی.از چیزای آویزون خیلی خوشت میاد شالو  واست اویزون میکنم کلی میخندی وباهش بازی میکنی جلو اینه به خودت نگاه میکنی میخندیخندهاز دهنت زیاد اب میاد یه ذره هم بد اروم شدی منم واست ژله KIN BABYودندان گیر خرگوشی خریدم.7/5 سه شنبه عید فطر گوشواره که عمه سعیده اورده  رو گوشت کردیم راستی 11تیر گوشاتو با گل گوش قرمز سوراخ کردیم.8/5 دعوت خالجان الهام رفتیم تنگ براق.11/5تولد رستا صفری دختر عمه شهلا. دخترم خندش صدادار شده پاشو میگیرم نزدیک دهانش میگم این چیه کلی میخنده اسباب بازی رو با دستاش میگیره17/5 اولین بار به پشت غلتیدی از سمت چپ تو خواب.شبا به پهلو راست دوست داری بخوابی مدام پتو رو با پاهات میندازی کنار19/5 بردمت اباده پیش دکتر عبیدی دکتر پوست گفت همه چیز نرماله. چند جای بدنش گزیده شیر خشک دیگه نمیخوره.از دراز کشیدن بدش میاد دوست داره بشونیمش تا همه جا رو ببینه.کف پاش 10 سانت شده  وقتی گریه میکنی میگی "مام "مامان فدات شه

هر موقع باهت حرف میزنم میگی" نخوام اقام"..دوست داری موبکشی  به گوشواره خالجان فایزه علاقه داری همش دست میکنی تو گوشوارش میکشی.خالجان سحر وفایزه خیلی باهات بازی میکنن خالجان سحر میگه دودوری مامان جونو از همون اول میشناختی وقتی میدیدیش دست وپا میزدی  مامان جون میگه سلنا دختر با شخصییتیه  میگه جون جونیو جون جونی قربونه سلنا جونی. از همون بچگی پیداست.عمو رضا بهت میگه سبحان کوچولو عمو رسول میگه شبه ی انگور .خالجان سارا ازت عکس زیاد میگیره میفرسته واسه بابا.خالجان االهام میبردت بالا وپایین تو هم میخندی. النا میگه میخوام بیام خرم اباد مراقب سلنا باشم.بابایی میگه دختر باباشه زندگیه باباشه .وقتی خوابت میاد مامان میخونه لالا داره تو چشماش دخترک قشنگم وقتشه لالا کنه با همه بای بای کنه.دخترعسلی .دخترنمکی.نفس طلا.فلفل فندقی.دختر ریزه میزه ببین چقد تمیزه ببین چقد عزیزه.دختر قشنگ مامان دختر نمک نمکدان.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)