ماه ششم بارداری
پرنسس مامان تواین ماه مامانی شروع بکار کرد بخاطر تو ساندویچ ومیوه میبردم سرکا به محض اینکه چیزی میخوردم تو شیطونی میکردی پابه پای مامان از صبح وول میخوردی اما عصرها اروم وبی حرکت بودی منم منتظر میموندم تا شب آخه شبا هم زیاد تکون میخوردی دخترم نمیدونی با تکون هات چه ارامشی میگرفتم خیالم راحت میشد١١/١٠رفتم مطب دکتر علی حسینی صدای ناز قلبتو شنیدم همه چی خوب بود قربون صدای قلبت برم اونن روز اولین برف زمستون بارید همش به بابایی میگفتم سال دیگه با دخترم میریم برف بازی.١٧/١٠دوشنبه تولد مامان بود وبا عمه سعیده جشن گرفتیم یه کیک صورتی خریدیم شام هم چلو مرغ درست کردم بابا بهم زنجیر طلا داد عمه سعیده یه بلوز وشلوار واسه توخرید وچندتا لوازم ارایشی واسه من عمه سارا دمپایی روفرشی بهم داد بابا هم فرداش نرفت سرکار١٩/١٠ازمایش دیابت بارداری دادم بعد چون اهواز امتحان داشتم رفتیم اهواز٢٢/١٠جواب ازمایشو گرفتم نرمال بود.تو این ماه انقباض ماهیچه پا و درد لگن داشتم اما همه ی این دردا فدای سرت من با اینم حال میکنم.اخر ماه هم واست پوشک .کریر.ساک لوازم.حوله.شیشه خریدیم.عاشقتم دخترم بووووووووووووس